فراهم کردندیکشنری فارسی به انگلیسیafford, accommodate, feed, furnish, procure, provide, raise, stock, supply
provideدیکشنری انگلیسی به فارسیفراهم کند، تهیه کردن، مجهز کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، اماده کردن، مقرر داشتن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن
providesدیکشنری انگلیسی به فارسیفراهم می کند، تهیه کردن، مجهز کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، اماده کردن، مقرر داشتن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن