widestدیکشنری انگلیسی به فارسیوسیع ترین، عریض، وسیع، پهن، زیاد، گشاد، پهناور، فراخ، کاملا باز، پرت، بسیط، نا محدود
widerدیکشنری انگلیسی به فارسیگسترده تر، عریض، وسیع، پهن، زیاد، گشاد، پهناور، فراخ، کاملا باز، پرت، بسیط، نا محدود
adoptsدیکشنری انگلیسی به فارسیتصویب می کند، قبول کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن، فرا گرفتن