فراگرفتندیکشنری فارسی به انگلیسیabsorb, circumscribe, devour, engulf, ingestion, pervade, receive, stalk, swamp
evadedدیکشنری انگلیسی به فارسیفرار کرد، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن
evadingدیکشنری انگلیسی به فارسیفرار می کند، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن
peregrinateدیکشنری انگلیسی به فارسیفرار کن، سرگردان بودن، بزیارت رفتن، سفر کردن، اواره بودن، در کشور خارجی اامت کردن
escapeدیکشنری انگلیسی به فارسیدر رفتن، گریز، فرار، رهایی، فر، گریختن، فرار کردن، رستن، رهایی جستن، خلاصی جستن، جان بدر بردن