stabbedدیکشنری انگلیسی به فارسیچاقو - فروبردن - سیخونک زدن، خنجر زدن، زخم زدن، سوراخ کردن، فرو بردن، سیخونک زدن، سیخ زدن
reproduceدیکشنری انگلیسی به فارسیتکثیر، دوباره ساختن، تکثیر کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، چاپ کردن، باز عمل آوردن
reproducesدیکشنری انگلیسی به فارسیبازتولید می کند، دوباره ساختن، تکثیر کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، چاپ کردن، باز عمل آوردن