فاصلهدیکشنری فارسی به انگلیسیdistance, gap, interlude, interval, remove, separation, space, walk, way
zoomingدیکشنری انگلیسی به فارسیزوم کردن، وزوز، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن