فاصلهدیکشنری فارسی به انگلیسیdistance, gap, interlude, interval, remove, separation, space, walk, way
zoomsدیکشنری انگلیسی به فارسیzooms، زوم، وزوز، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن
zoomingدیکشنری انگلیسی به فارسیزوم کردن، وزوز، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن
zoomedدیکشنری انگلیسی به فارسیبزرگنمایی، وزوز، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن
amplitudeدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، فراوانی، درشتی، انباشتگی، فراخی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، کمال، فضا داری
amplitudesدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، فراوانی، درشتی، انباشتگی، فراخی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، کمال، فضا داری