به طور عجیب و غریبدیکشنری فارسی به انگلیسیexotically, fantastically, freakishly, funnily, oddly, peculiarly, strangely, weirdly
grotesqueدیکشنری انگلیسی به فارسیغریب، چیز عجیب و غریب، چیز بی تناسب، مضحک، غریب و عجیب، بی تناسب، تناقض دار
gigدیکشنری انگلیسی به فارسیفرهاد، فرفره، هر چیز چرخنده، نوعی کرجی پارویی یابادبانی، نیزه، ادم غریب، شوخی، قایق پارویی سریعالسیر، پستان مصنوعی، درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد، چیز غریب و خند