nepentheدیکشنری انگلیسی به فارسینبوغ، داروی غمزدا، چیزی که غم و غصه را از بین میبرد، چیزی که غم و غصه را بزداید
sadدیکشنری انگلیسی به فارسیغمگین، غمناک، اندوهناک، محزون، دلتنگ، مکدر، سوزناک، نژند، اندوگین، افسرده و ملول، پژمرده، فجیع
sadderدیکشنری انگلیسی به فارسیغمگین، غمناک، اندوهناک، محزون، دلتنگ، مکدر، سوزناک، نژند، اندوگین، افسرده و ملول، پژمرده، فجیع
groupدیکشنری انگلیسی به فارسیگروه، غند، دسته، انجمن، جمعیت، جمع شدن، گروه بندی کردن، طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن