trundleدیکشنری انگلیسی به فارسیشتاب، غلتک، چرخک، بارکش کوتاه، گشتن، تراندن، سنگین حرکت کردن، غلتاندن، چرخیدن، غل خوردن
trundlesدیکشنری انگلیسی به فارسیروابط، غلتک، چرخک، بارکش کوتاه، گشتن، تراندن، سنگین حرکت کردن، غلتاندن، چرخیدن، غل خوردن
rollsدیکشنری انگلیسی به فارسیرول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن
rollدیکشنری انگلیسی به فارسیرول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن