200 مدخل
border, brink, edge, edging, fringe, periphery, rim, verge
marginal, wayside
reef
dockside
selvedge
یادیم
احادیث
داشتمش
داشتن، تمایل پیدا کردن
حدیث
عطرها، عطر، بوی خوش، غالیه، عطر زدن، معطر کردن
حاشیه رودخانه
حاشیه، پیرامون، محیط، جنب، دوره، سطح بدن، حدود
حاشیه
حاشیه، خطوط طرفین میدان بازی