790 مدخل
dissipate
roister
carouse, swill, tipple, binge
gallivant
carouse
moderate, normalize
عصبانی نیستم
جشن گرفتن، عیاشی کردن
شورش، عیاشی کردن، شورش کردن، خوش گذرانی کردن
شورش کرد، عیاشی کردن، شورش کردن، خوش گذرانی کردن
لذت بردن، شادی کردن، عیاشی کردن
کلاه قرمزی، عیاشی، در مشروب افراط کردن، میگساری کردن، عیاشی کردن