معنی عوک | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

عسکری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

military

عضوکنفدراسیون شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

confederate

عضوکنفدراسیون کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

confederate

عفوکردنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pardonable

قاضی عسکر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

chaplain

جست‌وجوی متن

abkar

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عبکار

judge advocate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاضی مدافع، قاضی عسکر

padre

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پدری، قاضی عسکر، پدر روحانی، کشیش

Holy Joe

دیکشنری انگلیسی به فارسی

یوحنا مقدس، قاضی عسکر، کشیش دهکده

padres

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پدرس، قاضی عسکر، پدر روحانی، کشیش