pavilionsدیکشنری انگلیسی به فارسیغرفه ها، عمارت کلاه فرنگی، غرفه نمایشگاه، چادر صحرایی، در کلاه خیمه زدن، در کلاه فرنگیجا دادن، خیمه برپا کردن
pavilionدیکشنری انگلیسی به فارسیغرفه، عمارت کلاه فرنگی، غرفه نمایشگاه، چادر صحرایی، در کلاه خیمه زدن، در کلاه فرنگیجا دادن، خیمه برپا کردن
prateدیکشنری انگلیسی به فارسیپرت کردن، یاوه گویی، وراجی، پچ پچ، ورور، پرگویی، ژاژخایی، عبارت سازی، هرزه درایی کردن، یاوه گویی کردن، وراجی کردن
phraseدیکشنری انگلیسی به فارسیعبارت، اصطلاح، تعبیر، کلمه بندی، سخن موجز، پند وامثالبعبارت دراوردن، تعبیر دراوردن، تعبیر کردن، کلمه بندی کردن
phrasesدیکشنری انگلیسی به فارسیعبارات، عبارت، اصطلاح، تعبیر، کلمه بندی، سخن موجز، پند وامثالبعبارت دراوردن، تعبیر دراوردن، تعبیر کردن، کلمه بندی کردن