عالمدیکشنری فارسی به انگلیسیcosmos, literate, kingdom, learned, macrocosm, savant, scholar, scientist, swami, universe, world
causesدیکشنری انگلیسی به فارسیعلل، علت، موجب، سبب، جنبش، هدف، انگیزه، نهضت، مرافعه، باعی، جهت، عنوان، موضوع منازع فیه، موری، منبع، سرمایه، موجب شدن، ایجاد کردن، باعی شدن، سبب شدن، واداشتن
volcanologistsدیکشنری انگلیسی به فارسیآتشفشان ها، دانشمند اتشفشان شناس، متخصص در علم علل طبیعی اتشفشان