معنی عقیم کردن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی دقیق

عقیم کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inactivate, sterilize

جست‌وجوی مشابه

عقیم کردن جانور ماده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

spay

عقیم کردن مرد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

emasculate

عقیم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abortive, asexual, barren, fruitless, infertile, sterile, unfruitful

عقیم (گیاه یا جاندار)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

effete

عقیم بودن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

barrennees, effeteness

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

urds

دیکشنری انگلیسی به فارسی

urds

urol

دیکشنری انگلیسی به فارسی

یورل

urde

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اورده

ural

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ural

urdy

دیکشنری انگلیسی به فارسی

باهوش

جست‌وجوی متن

narrow down

دیکشنری انگلیسی به فارسی

محدود کردن، عقیم کردن، عقیم گذاردن

spaying

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسپری کردن، عقیم کردن، بی تخمدان کردن

spayed

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسپری کردن، عقیم کردن، بی تخمدان کردن

sterilise

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استریل کردن، سترون کردن، عقیم کردن، نازا و عشوه، بی بار یا بی حاصل کردن

sterilising

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استریل کردن، سترون کردن، عقیم کردن، نازا و عشوه، بی بار یا بی حاصل کردن