8 مدخل
conditioned, customary, habitual
خنده دار
urnlike
urnmaker
بی نظیر
postnasal، واقع در یا مربوط به عقببینی
عادت، همیشگی، عادتی، عادی، معمولی، مرسوم، معتاد، مزاجی
عادی، مرسوم، معمول، ساده، عادتی