giftدیکشنری انگلیسی به فارسیهدیه، موهبت، کادو، استعداد، بخشش، عطیه، نعمت، عطا، پیشکش، ژنی، ره اورد، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن
giftsدیکشنری انگلیسی به فارسیهدیه، موهبت، کادو، استعداد، بخشش، عطیه، نعمت، عطا، پیشکش، ژنی، ره اورد، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن
presentدیکشنری انگلیسی به فارسیحاضر، زمان حال، هدیه، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش، تحفه، اهداء، بخشش، سوقات، ره اورد، سفته، عطا، عطیه، ارائه دادن، معرفی کردن، بخشیدن، اهداء کردن، عرضه داشتن، تقدیم
presentsدیکشنری انگلیسی به فارسیهدیه، زمان حال، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش، تحفه، اهداء، بخشش، سوقات، ره اورد، سفته، عطا، عطیه، ارائه دادن، معرفی کردن، بخشیدن، اهداء کردن، عرضه داشتن، تقدیم داشتن