عصبیدیکشنری فارسی به انگلیسیedgy, nervous, jumpy, neural, overstrung, overwrought, shaky, tense, unstrung
tenseدیکشنری انگلیسی به فارسیسفت، زمان فعل، تصریف زمان فعل، وخیم شدن، تشدید یافتن، وخیم، سخت، کشیده، ناراحت، عصبی وهیجان زده
hinderدیکشنری انگلیسی به فارسیمانع، مانع شدن، پاگیرشدن، بازمانده کردن، بتاخیر انداختن، منع کردن، پسین، عقبی، واقع در عقب