معنی عسب | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی هم‌آوا

اسب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

horse, mount

عصب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

nerve, neuro-

جست‌وجوی مشابه

عابد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abbé, prayerful

عابدانه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

prayerfully

عابر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

passing, passer, passerby

عابر پیاده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pedestrian

عابر تماشاچی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bystander

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

UHF

دیکشنری انگلیسی به فارسی

UHF

جست‌وجوی متن

hero worshiper

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عبادت قهرمان

abbot

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عبادت، راهب بزرگ، رئيس راهبان

poblacion

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عبادت

pedestrianize

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عابر پیاده

outriders

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عابران پیاده، پیشرو