forageدیکشنری انگلیسی به فارسیعلوفه، علف، علیق، سورسات، تلاش و جستجو برای علیق، پی علف گشتن، کاوش کردن، خوراک دادن
feedدیکشنری انگلیسی به فارسیخوراک، علوفه، خورد، خورش، غذا دادن، خوراندن، خوردن، چراندن، خوراک دادن، تغذیه کردن، جلو بردن، سیر کردن، پروردن، قورت دادن، طعمه کردن، خواربار تامین کردن