efficienciesدیکشنری انگلیسی به فارسیکارایی، بهره وری، بازده، راندمان، تولید، کفایت، سودمندی، میزان لیاقت، پرکاری، فعالیت مفید، عرضه
skillدیکشنری انگلیسی به فارسیمهارت، کاردانی، چیره دستی، استادی، ورزیدگی، تردستی، هنرمندی، سررشته، زبر دستی، سامان، عرضه
shiftدیکشنری انگلیسی به فارسیتغییر مکان، تغییر، انتقال، تغییر جهت، نوبت، تعویض، عوض، نوبت کار، تناوب، استعداد، ابتکار، مبدله، تعبیه، نقشه خائنانه، حقه، توطئه، تغییر دادن، انتقال دادن، پخش ک