45 مدخل
departure, infraction, retraction
depart
backslide
ironclad
infrangibly
عقب افتادن، عدول کردن
منحرف شدن، عدول کردن، کجرو شدن، انحراف ورزیدن، پرت شدن
عقب نشینی، رد گم کردن، عدول کردن، عهد شکستن
انحراف دارد، منحرف شدن، عدول کردن، کجرو شدن، انحراف ورزیدن، پرت شدن