عبوسدیکشنری فارسی به انگلیسیbeetle-browed, cranky, dour, glum, grumpy, morose, saturnine, severe, stern, sulky, sullen
austeritiesدیکشنری انگلیسی به فارسیریاضیات، ریاضت، پرهیز، سخت گیری، تروشرویی، سادگی زیاد از حد، عبوسی
Funkدیکشنری انگلیسی به فارسیفانک، وحشت، ادم ترسو، هراس، بیم، بوی بد، کج خلقی، عبوسی، خوف، دود ایجاد کردن، عصبانی کردن، رم کردن، بدبو کردن
funksدیکشنری انگلیسی به فارسیfunks، وحشت، ادم ترسو، هراس، بیم، بوی بد، کج خلقی، عبوسی، خوف، دود ایجاد کردن، عصبانی کردن، رم کردن، بدبو کردن