85 مدخل
malediction, objurgation
damn
barb, irony, quip, sarcasm, taunt
ironically
طعنه آمیز است، حرص زدن، غارت کردن، قاپیدن، با ولع بعلیدن
طعنه زدن، اشتیاق داشتن، ارزو کردن
طعنه آمیز، تند و تلخ، سخت، تیره رنگ، ریاضت کش
طعنه زدن
طعنه زدن، جلوه، جولان دادن، به رخ کشیدن، بالیدن، خود نمایی کردن