31 مدخل
costermonger, hawker, huckster, peddler, vendor
huckster, peddle, vend
drunk
instinctively
feudalism
طواف
تحویل داده شده، دوره گردی کردن، طوافی کردن
شلاق زدن، دوره گردی کردن، طوافی کردن
فروشنده، دستفروش، بایع، طواف
فروشندگان، فروشنده، دستفروش، بایع، طواف