طفرهدیکشنری فارسی به انگلیسیdodge, elusion, evasion, evasiveness, parry, procrastination, runaround, stall
dodgeدیکشنری انگلیسی به فارسیطفره رفتن، جاخالی، عمل شیطانی، اهمال، تمجمج، عیاری، گول زدن، جاخالی دادن، گریز زدن، طفره زدن، عدول کردن، این سو و ان سو رفتن
balkedدیکشنری انگلیسی به فارسیبله، طفره رفتن از، مانع شدن، امتناع ورزیدن، رد کردن، زیرش زدن، مانع رشدونموشدن
eludesدیکشنری انگلیسی به فارسیزندگی می کند، طفره رفتن، دوری کردن از، اجتناب کردن از، طفره زدن، عدول کردن
evadesدیکشنری انگلیسی به فارسیاخراج می شود، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن