طرحدیکشنری فارسی به انگلیسیarchitecture, blueprint, design, device, diagram, draft, form, idea, layout, pattern, plan, project, proposal, proposition, scheme
plotدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح، توطئه، قطعه، نقشه، دسیسه، نقطه، موضوع، موضوع اصلی، طرح ریزی کردن، رسم کردن، کشیدن، نقشه کشیدن، توطئه چیدن
plotsدیکشنری انگلیسی به فارسیتوطئه ها، طرح، توطئه، قطعه، نقشه، دسیسه، نقطه، موضوع، موضوع اصلی، طرح ریزی کردن، رسم کردن، کشیدن، نقشه کشیدن، توطئه چیدن