طاقتدیکشنری فارسی به انگلیسیbearing, endurance, grit, grittiness, stamina, staying power, tolerance, toleration, toughness
gutsدیکشنری انگلیسی به فارسیدل و روده، روده، شکم، زه، تنگه، شکنبه، احشاء، شکمگندگی، جرات، بنیه، نیرو، طاقت، روده در اوردن از، حریصانه خوردن
gutدیکشنری انگلیسی به فارسیروده، دل و روده، شکم، زه، تنگه، شکنبه، احشاء، شکمگندگی، جرات، بنیه، نیرو، طاقت، روده در اوردن از، حریصانه خوردن