33 مدخل
disgraceful, dishonorable
ignominy
blot, denigrate, discredit, disparage, foul, shame, smirch
cuckold
derogatory
دادگاه پلیس، ضابطین شهربانی، کلانتری
محدود کردن، ضابط
معیار، ملاک، ضابطه، محک، مقیاس، میزان، نشان قطعی
بی شرمانه، پست، بیابرو، از روی بیشرمی، نا شایسته
ناظران، مدیر تصفیه، ضابط، امین صلح یا قاضی، ناظر، نگهبان دژ سلطنتی