20 مدخل
ground rule
criterion, norm, standard
principle
normative
دادگاه پلیس، ضابطین شهربانی، کلانتری
محدود کردن، ضابط
معیار، ملاک، ضابطه، محک، مقیاس، میزان، نشان قطعی
ناظران، مدیر تصفیه، ضابط، امین صلح یا قاضی، ناظر، نگهبان دژ سلطنتی
مدیران، مدیر، مباشر، متصدی، رئيس، ضابط، کارفرمان