ضمیمهدیکشنری فارسی به انگلیسیaddenda, addition, accompaniment, appendix, appurtenance, collateral, concomitant, enclosure, inset, supplement, supplementary, tailpiece, within
appendicesدیکشنری انگلیسی به فارسیضمیمه ها، ضمیمه، پیوست، زائده، ذیل، دنباله، اویزه، زائده کوچك، قولون، زائده اپاندیس
encloseدیکشنری انگلیسی به فارسیضمیمه، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن، در اغوش گرفتن