backhandsدیکشنری انگلیسی به فارسیبازوها، ضربه باپشت دست، پشت دستی یا ضربه با پشت راکت، با پشت دست ضربه زدن، با پشت راکت ضربت وارد کردن
backhandدیکشنری انگلیسی به فارسیپشت سر هم، ضربه باپشت دست، پشت دستی یا ضربه با پشت راکت، با پشت دست ضربه زدن، با پشت راکت ضربت وارد کردن، زشت، ناهنجار
slapدیکشنری انگلیسی به فارسیسیلی زدن، ضربت، تودهنی، ضربه شدید، ضربت سریع، صدای چلب چلوپ، با کف دست زدن، زدن، تپانچه زدن
slapsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلپ ها، ضربت، تودهنی، ضربه شدید، ضربت سریع، صدای چلب چلوپ، با کف دست زدن، زدن، تپانچه زدن