seizedدیکشنری انگلیسی به فارسیکشف و ضبط، ضبط کردن، تصاحب کردن، غصب کردن، مصادره کردن، بتصرف آوردن، قاپیدن، توقیف کردن، دچار حمله شدن، درک کردن، مبتلا کردن
tapeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن