23 مدخل
criterion, norm, standard
principle
assailant, cock , hammer, whacker
stabber
چی
دادگاه پلیس، ضابطین شهربانی، کلانتری
محدود کردن، ضابط
معیار، ملاک، ضابطه، محک، مقیاس، میزان، نشان قطعی
ناظران، مدیر تصفیه، ضابط، امین صلح یا قاضی، ناظر، نگهبان دژ سلطنتی
مدیران، مدیر، مباشر، متصدی، رئيس، ضابط، کارفرمان