24 مدخل
deplorable, desolate, feeble, helpless, languid, languishing, weak
assailant, cock , hammer, whacker
stabber
criterion, norm, standard
principle
چی
دادگاه پلیس، ضابطین شهربانی، کلانتری
محدود کردن، ضابط
معیار، ملاک، ضابطه، محک، مقیاس، میزان، نشان قطعی
ناظران، مدیر تصفیه، ضابط، امین صلح یا قاضی، ناظر، نگهبان دژ سلطنتی
مدیران، مدیر، مباشر، متصدی، رئيس، ضابط، کارفرمان