صورتدیکشنری فارسی به انگلیسیcatalog, catalogue, countenance, expression, facade, façade, face, form, likeness, list, schedule, shape, snoot, variant, version
idealizesدیکشنری انگلیسی به فارسیایده آل است، بصورت ایدیال در اوردن، دلخواهسازی، صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizeدیکشنری انگلیسی به فارسیایده آل کردن، بصورت ایدیال در اوردن، دلخواهسازی، صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizingدیکشنری انگلیسی به فارسیایده آل کردن، بصورت ایدیال در اوردن، دلخواهسازی، صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizedدیکشنری انگلیسی به فارسیایده آل شده است، بصورت ایدیال در اوردن، دلخواهسازی، صورت خیالی و شاعرانه دادن
simulacrumدیکشنری انگلیسی به فارسییکسان، صورت خیالی، نمودناک، خیال، تمثال، شبح، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی