466 مدخل
صبر کن، صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، پیشخدمتی کردن، چشم براه بودن
صبر کن، پیشخدمتی کردن
پیشخدمت
waitewoman
اتاق انتظار، اطاق انتظار
منتظر، صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، پیشخدمتی کردن، چشم براه بودن