صحتدیکشنری فارسی به انگلیسیaccuracy, accurateness, correctness, justice, nicety, rightness, truth, validity, veracity
probatedدیکشنری انگلیسی به فارسیآزمودنی، استنطاق کردن، گواهی نمودن صحت وصیت نامه، تحت ازمایش یا نظر قرار دادن
probatingدیکشنری انگلیسی به فارسیآزمودن، استنطاق کردن، گواهی نمودن صحت وصیت نامه، تحت ازمایش یا نظر قرار دادن
probatesدیکشنری انگلیسی به فارسیآزمودنی ها، گواهی حصر وراثت، رونوشت گواهی شده وصیت نامه، استنطاق کردن، گواهی نمودن صحت وصیت نامه، تحت ازمایش یا نظر قرار دادن