56 مدخل
await, tarry, wait
patience
aloe
hasty, impatient, impetuous
صبر کردن
صبر کن، صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، پیشخدمتی کردن، چشم براه بودن
منتظر، صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، پیشخدمتی کردن، چشم براه بودن