شروعدیکشنری فارسی به انگلیسیbeginning, birth, commencement, dawn, inception, initiation, institution, onset, outset, rise, start
spreadsدیکشنری انگلیسی به فارسیگسترش می یابد، گسترش، شیوع، وسعت، گسترش یافتن، پخش کردن، منتشر شدن، گستردن، پهن شدن، پهن کردن، منتشر کردن، فرش کردن، بصط و توسعه یافتن