reticulumدیکشنری انگلیسی به فارسیreticulum، شبکه، نگاری، بافت همبند و مشبک، شیردان جانور نشخوار کننده، ساختمان شبکهای، بافت نگاهدارنده اعصاب
honourدیکشنری انگلیسی به فارسیافتخار و احترام، افتخار، احترام، شرف، شرافت، عزت، ناموس، غیرت، حضرت، جناب، فخر، خوشنامی، نجابت، تشریفات امتیازویژه، اب رو، برو، مفتخر کردن، احترام کردن به، محتر
junkدیکشنری انگلیسی به فارسیجنس اوراق و شکسته، نی، اشغال، جگن، قایق ته پهن چینی، بدور انداختن، بنجل شمردن
junksدیکشنری انگلیسی به فارسیجونک ها، جنس اوراق و شکسته، نی، اشغال، جگن، قایق ته پهن چینی، بدور انداختن، بنجل شمردن