شکافتندیکشنری فارسی به انگلیسیcleave, cut, incise, rupture, split, wedge, penetrate, pierce, rend, rift, rip, slash
cleavesدیکشنری انگلیسی به فارسیشکاف دارد، شکافتن، پیوستن، قطع کردن، جدا کردن، شکستن، چسبیدن، تقسیم شدن، ور امدن
dispartsدیکشنری انگلیسی به فارسیجدا می شود، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن