preserveدیکشنری انگلیسی به فارسیحفظ، شکارگاه، قرق شکارگاه، مربا، کنسرو میوه، حفظ کردن، نگه داشتن، نگاه داشتن، باقی نگهداشتن
parksدیکشنری انگلیسی به فارسیپارک ها، پارک، گردشگاه، باغ ملی، پردیز، شکارگاه محصور، درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن، اتومبیل را پارک کردن، قرار دادن
parkدیکشنری انگلیسی به فارسیپارک، گردشگاه، باغ ملی، پردیز، شکارگاه محصور، درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن، اتومبیل را پارک کردن، قرار دادن