husbandsدیکشنری انگلیسی به فارسیشوهران، شوهر، مرد، شوی، کشاورز، گیاه پرطاقت، کاشتن، شوهر دادن، شخم زدن، باغبانی کردن، جفت کردن، خواستگاری کردن
husbandingدیکشنری انگلیسی به فارسیشوهران، کاشتن، شوهر دادن، شخم زدن، باغبانی کردن، جفت کردن، خواستگاری کردن