aggravatesدیکشنری انگلیسی به فارسیتشدید می شود، بدتر کردن، اضافه کردن، خشمگین کردن، خونکسی را بجوش اوردن
aggravateدیکشنری انگلیسی به فارسیتشدید می شود، بدتر کردن، اضافه کردن، خشمگین کردن، خونکسی را بجوش اوردن
aggregatesدیکشنری انگلیسی به فارسیترکیبات، جمع، مجموع، تراکم، توده، جمع کردن، جمع شدن، متراکم ساختن، توده کردن