slitsدیکشنری انگلیسی به فارسیشکافها، شکاف، چاک، روزنه، درز، رخ، بریدگی، غاز، فرجه، چاک دادن، شکافتن، دریدن
whippersدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاقها، تعقیب کننده، اسب عقب مانده، شخص موثر و مهم، ناصح، ناظمپارلمانی، تازیانه زن
shellacksدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاقها، لاک مخصوص لاک الکل، با لاک جلا دادن، شکست مفتضحانه خوردن یا دادن