معنی شش ماه یکبار | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

شش ماه یکبار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

half-yearly

جست‌وجوی مشابه

شش ماهه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

biannual

فر شش ماهه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

permanent, permanent wave

مرخصی شش ماهه با تمام حقوق

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sabbatical leave

مرخصی شش ماهه با نصف حقوق

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sabbatical leave

ماهی شش دار (جانور شناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lungfish

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

aalii

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aalii

aa

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aa

جست‌وجوی متن

biannual

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دوسالانه، شش ماهه، سالی دوبار، دو سال یکبار

sixmo

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شش ماه

sixish

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شش ماهه

semiyearly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیمه سال، ناکامل، نیم رس، شش ماهه، نیم ساله

shesha

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شش