adviseدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن
viciousدیکشنری انگلیسی به فارسیشریر، بدجنس، حیوان صفت، شریر، معیوب، فاسد، بدطینت، بدسگال، بدکار، تباهکار، نا درست