airدیکشنری انگلیسی به فارسیهوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما، بادخور کردن، اشکار کردن
chronologiesدیکشنری انگلیسی به فارسیزمان سنجی ها، گاه شناسی، تاریخ شماری، شرح وقایع بترتیب زمانی، علم ترتیب تاریخ