شدتدیکشنری فارسی به انگلیسیacuteness, dead, depth, extreme, extremeness, extremity, ferocity, fierceness, forcefulness, graveness, hotness, impetuosity, intensity, intensiveness, keenness
buckleدیکشنری انگلیسی به فارسیدست و پنجه نرم، سگک، قلاب، پیچ، تسمه فلزی، باسگک بستن، خم شدن، دست و پنجه نرم کردن
bucklesدیکشنری انگلیسی به فارسیدست و پنجه نرم، سگک، قلاب، پیچ، تسمه فلزی، باسگک بستن، خم شدن، دست و پنجه نرم کردن